بی تو در خلوت خود شب همه شب بیدارم آه ای خفته که من چشم براهت دارم خانه ام ابری و چشمان تو همچون خورشید چه کنم دست خودم نیست اگر می بارم کم برای من از این پنجره ها حرف بزن من بدون تو از این پنجره ها بیزارم جان من هدیه ناچیز تقدیم شما گر چه در شان شما نیست همین را دارم من که تا عشق تو باقیست زمین گیر توام لااقل لطف کن از روی زمین بردارم .
نوشته شده در جمعه 90/3/27ساعت
11:40 عصر توسط ابراهیم نظرات ( ) | |
Design By : RoozGozar.com |